بسم الله الرحمن الرحیم- دوقطعه شعر از سالک عشق مرحوم محمد مجاب که امروز سالگرداش بود-ارام دل- انکه ارام دلم بودجفا کرد برفت-نی نگاهی به من ونی به قضا کرد برفت—بقراریکه میان ومنواوبود ولی- برسرقول قرارش نه وفا کردوبرفت-بارها گفت روم دربر جانان ایکن-انچه او خواست درانجا بخفا کرد برفت-بی وفا رفت وحق صحبت مارا نشناخت-نب بهمن ونی بهدگرقوم صفا کرد وبرفت-درد اندوه دل خویش بگفتم با او-درد مارا نه شفائی نه دوائی کرد وبرفت-گرچه گویند بود مهرو وفا-شیوه او-درحق بخدا جور وجفا کرد برفت-دوش میگفت مجابا-سخنی با ما گوی- لیک با بوسه ای ازلب اکتفا کرد وبرفت-جامه تقوا-برخیز که جامه تقوا قبا کنیم—این خرقه –دو روی- به اتش رها کنیم—صوم-و-صلات-چونکهنشد چاره ساز ما- اعمال خود زصدر –به-ذیلش-قضا کنیم- ازتوبه-توبه کردم-ودوشم –به-طعنه گفت- به ان بود- که –توبه-زشرک و ریا کنیم-صیدم نومد به یک نظر- شایسته است بدرقه اش مرحبا کنیم—گرفارغ است- شاهدمجلس ز-حال-ما- اورا –بعشق ورسم-وفا – اشنا کنیم- از گردش زمانه ملولم-ز-بخت –خویش—بهتر انکه-حواله –به- عرض وسماکنیم—دلبر برفت واندوه- مارا-ز-یاد-برد—اورا بدرد-و اندوه خود مبتلا کنیم—اندر طریق –عشق-علیرغم مدعی-رو-سوی-خلدوسدرت المنتها کنیم-ذکر مداوم پیرمغان-اصل رحمت است- با ذکر –و-یاد او-چون- طبیبش-دوا کنیم-امروز –مرتضا شرحا مجاب گفت- فردا به درگه –کرمش-التجا کنیم